لغات ۱

 0    92 Datenblatt    khosrowkarimi7
Drucken spielen überprüfen
 
Frage فارسی Antworten فارسی
مقطع
Lernen beginnen
مرحله • دوره • بخش • فصل • بازه • سطح (در برخی کاربردهای تحصیلی) • برهه (در کاربردهای زمانی
او در مقطع کارشناسی تحصیل می‌کند.” یعنی در مرحله یا سطح کارشناسی مشغول تحصیل است
توفیقات
Lernen beginnen
• توفیق • موفقیت • کامیابی • دستاورد • پیروزی • نتیجه مثبت
اوضاع
Lernen beginnen
معادل مفرد “اوضاع”: • وضع • وضعیت • حالت • شرایط • موقعیت
مسائل
Lernen beginnen
مشکلات 2. موضوعات 3. چالش‌ها 4. موارد 5. پرسش‌ها (در زمینهٔ آموزشی یا علمی) 6. معضلات (برای مسائل سخت یا اجتماعی) 7. دغدغه‌ها (در معنای ذهن‌مشغولی یا اهمیت داشتن) 8. سؤالات (
حضور
Lernen beginnen
• بودن • شرکت • وجود • آمدن • حضور یافتن • حضور داشتن • مشارکت
رزمندگان
Lernen beginnen
• جنگجویان • مبارزان • سربازان • دلاوران • فدائیان • مجاهدین • نبردگران • غازیان
باطل
Lernen beginnen
• نادرست • غلط • بی‌ارزش • بی‌اثر • نامعتبر • فاسد • پوچ • بی‌معنی • مردود
گرایش
Lernen beginnen
• تمایل • علاقه • جهت‌گیری • میل • رغبت • توجه • انگیزه • سمت‌گیری • گرایش ذهنی
صنایع
Lernen beginnen
• صنایع تولیدی • صنعت‌ها • کارخانجات • زمینه‌های تولید • رشته‌های صنعتی • بخش‌های صنعتی • فعالیت‌های صنعتی • بخش تولید
عامل
Lernen beginnen
• فاکتور • دلیل • علت • مسبب • محرک • انگیزه • موجب • تاثیرگذار • عامل مؤثر
گماشتن
Lernen beginnen
• منصوب کردن • تعیین کردن • معین کردن • واگذار کردن • به کار گماردن • به‌کارگیری • مسئولیت دادن • انتصاب کردن
همت
Lernen beginnen
• اراده • تلاش • کوشش • عزم • پشتکار • کوشش‌ها • تلاش‌های جدی • همت بلند • انگیزه
ضمن
Lernen beginnen
• در خلال • در حین • همراه با • همزمان با • توأم با • به‌هنگامِ • در حینِ انجامِ
او ضمن تحصیل، کار هم می‌کرد.” یعنی در حین تحصیل، همزمان مشغول به کار هم بود
مطالعات
Lernen beginnen
• پژوهش‌ها • تحقیقات • بررسی‌ها • تحقیق • مطالعه‌ها • کارهای تحقیقی • بررسی‌های علمی • تحقیقات علمی • تحقیق و تفحص
• “مطالعات جدید نشان می‌دهد که ورزش برای سلامت قلب مفید است.” یعنی پژوهش‌ها و تحقیقات جدید نشان داده‌اند که ورزش برای سلامت قلب مفید است
آگاهی
Lernen beginnen
• اطلاع • دانش • شناخت • فهم • درک • بصیرت • ادراک • آگاهی‌بخشی • توجه
• “آگاهی از حقوق شهروندی برای همه ضروری است.” یعنی دانش یا اطلاع از حقوق شهروندی برای همه مهم است
اطلاعات
Lernen beginnen
• داده‌ها • آگاهی‌ها • جزئیات • دانش • اخبار • گزارش‌ها • محتوا • آمار • مدارک
اطلاعات جدیدی در مورد پروژه به تیم ارائه شد.” یعنی داده‌ها یا جزئیات جدید درباره پروژه به تیم داده شد
توسعه
Lernen beginnen
• گسترش • پیشرفت • رشد • ارتقاء • بهبود • افزایش • تعالی • بسط • تکامل
• “توسعهٔ پایدار یکی از اهداف اصلی کشورهاست.” یعنی رشد و پیشرفت مداوم و متوازن یکی از اهداف اصلی کشورهاست
تحقیق
Lernen beginnen
پژوهش • بررسی • مطالعه • جست‌وجو • کنکاش • بررسی علمی • تتبع (در متون رسمی یا ادبی
تحقیق دربارهٔ تغییرات اقلیمی همچنان ادامه دارد.” یعنی پژوهش و بررسی علمی دربارهٔ تغییرات آب‌وهوایی در جریان است.
دستاورد
Lernen beginnen
• نتیجه • موفقیت • حاصل • دستاورد علمی / فکری / عملی • محصول • پیامد مثبت • بهره • ارمغان • اکتساب
این کشف بزرگ، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای علمی قرن است.” یعنی یکی از نتایج و موفقیت‌های مهم علمی قرن است
بررسی
Lernen beginnen
• ارزیابی • تحلیل • مطالعه • تحقیق • وارسی • رسیدگی • تدقیق • کنکاش • تفحص
بررسی عملکرد سالانه شرکت نشان‌دهنده رشد قابل توجهی بود.” یعنی تحلیل یا ارزیابی عملکرد شرکت رشد را نشان داد.
تحلیل
Lernen beginnen
بررسی • ارزیابی • تفسیر • واکاوی • تجزیه • آنالیز (برگرفته از انگلیسی) • پردازش (در برخی زمینه‌ها) • تشریح (در متن‌های علمی یا فلسفی
• “تحلیل داده‌ها نشان داد که فروش افزایش یافته است.” یعنی بررسی و تفسیر داده‌ها نشان‌دهنده رشد فروش بود
مراجعت
Lernen beginnen
بازگشت • برگشت • رجوع • بازآمدن • بازرفتن • بازپس‌روی (در موارد خاص
پس از پایان مأموریت، به وطن مراجعت کرد.” یعنی به کشورش بازگشت
عضویت
Lernen beginnen
• پیوستن • عضوشدن • ورود به جمع • تعلق (در برخی زمینه‌ها) • وابستگی (در بافت رسمی یا سازمانی) • انتساب (در متون رسمی
عضویت در انجمن علمی برای دانشجویان آزاد است.” یعنی دانشجویان می‌توانند به انجمن علمی بپیوندند یا وارد آن شوند
مردود
Lernen beginnen
ردشده • ناپذیرفته • ناکام • ناموفق • باطل • بی‌اعتبار • نامقبول • شکست‌خورده (در برخی زمینه‌ها
“پاسخ او در آزمون مردود اعلام شد.” یعنی پاسخش پذیرفته نشد یا رد شد
عظمت
Lernen beginnen
• بزرگی • شکوه • جلال • بزرگواری • رفعت • والایی • بلندمرتبه بودن • هیبت • ابهت
عظمت طبیعت در سکوت کوهستان پیداست.” یعنی شکوه و بزرگی طبیعت در کوهستان احساس می‌شود
نهفته
Lernen beginnen
• پنهان • مستتر • نهان • مخفی • پوشیده • مرموز • در دل • در پس
در این داستان نکات نهفته‌ای وجود دارد.” یعنی در این داستان نکات پنهان یا مستتری وجود دارد که باید کشف شوند
باطن
Lernen beginnen
• درون • باطن • اندرون • دل • عمق • جان • درون‌مایه • لایه‌های پنهان
باطن انسان‌ها پیچیده‌تر از ظاهرشان است.” یعنی درون یا باطن انسان‌ها پیچیده‌تر از آنچه که در ظاهر نشان می‌دهند است
تقدوس
Lernen beginnen
مقدس بودن • طهارت • پاکی • روحانیت • پاکدامنی • بزرگی معنوی • پرهیزگاری • قداس
تقدس مکان‌های مذهبی برای مؤمنان بسیار اهمیت دارد.” یعنی مقدس بودن مکان‌های مذهبی برای مؤمنان بسیار باارزش است
آلایش
Lernen beginnen
• آلودگی • فساد • اختلاط • تداخل • ناخالصی • فاسد شدن • آمیختگی • تباهی
آلایش آب در اثر تخلیه فاضلاب‌ها به شدت افزایش یافته است.” یعنی آلودگی آب به‌واسطهٔ تخلیه فاضلاب‌ها بیشتر شده است
غالباً
Lernen beginnen
• اغلب • بیشتر اوقات • معمولاً • عموماً • غالباً • معمولاً • اکثر اوقات
غالباً در این فصل بارش باران زیاد است.” یعنی عموماً در این فصل بارش باران زیاد است
اساس
Lernen beginnen
• بنیاد • پایه • مبنا • ریشه • اساس‌نامه • اصول • مقدمات • مبادی
اساس موفقیت در هر کاری تلاش و پشتکار است.” یعنی بنیاد موفقیت در هر کاری تلاش و پشتکار است
ثابت قدم”
Lernen beginnen
• استوار • پایدار • مقاوم • ثابت‌قدم • استوار در تصمیم • راسخ • پرعزم • مقاوم در برابر تغییر • محکم در راه خود
• “او در تمام مشکلات ثابت قدم ماند.” یعنی او در تمام مشکلات پایدار و استوار باقی ماند.
راستا
Lernen beginnen
مستقیم / درست
اتخاذ
Lernen beginnen
• انتخاب • برگزیدن • اختیار کردن • پذیرفتن • به‌کارگیری • اتخاذ تصمیم • انتخاب کردن
او پس از مشورت، تصمیم گرفت که این روش را اتخاذ کند.” یعنی او پس از مشورت، تصمیم گرفت که این روش را انتخاب یا پذیرفته کند
دستیابی
Lernen beginnen
• رسیدن • نائل شدن • دست یافتن • تحقق • وصول • دسترسی • موفقیت (در برخی زمینه‌ها
دستیابی به موفقیت نیازمند تلاش مستمر است.” یعنی رسیدن به موفقیت با تلاش مداوم امکان‌پذیر است
تصور
Lernen beginnen
• پندار • خیال • تجسم • تخیل • انگاشت • برداشت ذهنی • تصور ذهنی • تصویرسازی • ذهنیت
تصور او از آینده، روشن و امیدوارکننده بود.” یعنی پندار یا ذهنیتی که از آینده داشت، مثبت بود
متفاوتی
Lernen beginnen
• گوناگونی • ناهمسانی • تمایز • فرق • تنوع • اختلاف • غیرهم‌سانی • بی‌شباهتی
• “او دیدگاه متفاوتی نسبت به مسئله داشت.” یعنی دیدگاهش متمایز یا غیرمشابه با دیگران بود.
موردی
Lernen beginnen
• خاص • تک‌تک • جزئی • منفرد • انفرادی • مورد به مورد • مورد خاص
بررسی‌ها به‌صورت موردی انجام شد.” یعنی بررسی‌ها به‌طور خاص و برای هر مورد جداگانه انجام شد
عاطفی
Lernen beginnen
• احساسی • هیجانی • دل‌سپرده • قلبی • احساس‌برانگیز • محبت‌آمیز (در برخی کاربردها) • مهرآمیز
• “او واکنش عاطفی شدیدی نشان داد.” یعنی واکنشش احساسی و از روی هیجان و احساس بود
تعبیر
Lernen beginnen
• تفسیر • برداشت • معنی • تبیین • تبیین معنایی • تأویل (در متون دینی و عرفانی) • بیان معنا • تفسیر خواب (در کاربرد خاص
• “تعبیر این خواب، رسیدن به هدف است.” یعنی تفسیر یا برداشت از این خواب، رسیدن به هدف می‌باشد
شرح
Lernen beginnen
• توضیح • تفسیر • تبیین • بازگویی • بیان • گزارش • تشریح • توضیح مفصل
• “او شرح دقیقی از ماجرا ارائه داد.” یعنی او توضیح کامل و روشنی از ماجرا داد
تعبیر
Lernen beginnen
تفسیر و توضیح
نحوه
Lernen beginnen
• چگونگی • شیوه • روش • طرز • سبک • صورت • گونه (در برخی متون رسمی
نحوه انجام این کار بسیار مهم است.” یعنی چگونگی یا روش انجام این کار اهمیت زیادی دارد
مالی
Lernen beginnen
• پولی • اقتصادی • سرمایه‌ای • بودجه‌ای • درآمدی • حسابداری (در زمینه تخصصی) • بانکی (در برخی زمینه‌ها
• “مشکلات مالی زندگی او را تحت تأثیر قرار داد.” یعنی مشکلات مربوط به پول و هزینه‌ها باعث سختی در زندگی‌اش شد
فیزیکی
Lernen beginnen
جسمی • بدنی • مادی • طبیعی (در برخی کاربردها) • قابل لمس • محسوس • عینی (در مقابل ذهنی
• “او دچار آسیب فیزیکی شده است.” یعنی دچار آسیب جسمی یا بدنی شده است
همواره
Lernen beginnen
• همیشه • پیوسته • دائماً • به طور مداوم • همیشگی • همیشه‌گی • همیشگی
او همواره به فکر کمک به دیگران است.” یعنی او همیشه به فکر کمک به دیگران است
چگونه
Lernen beginnen
• چطور • به چه صورت • به چه روش • به چه طریق • چگونه • به چه نحو • به چه شیوه • به چه طریقی
چگونه می‌توانیم این مشکل را حل کنیم؟” یعنی چطور می‌توانیم این مشکل را حل کنیم
دیدگاه
Lernen beginnen
• نظر • نگرش • دید • نظرگاه • چشم‌انداز • زاویهٔ دید • طرز فکر • چشم‌داشت • برداشت
• “دیدگاه او نسبت به زندگی بسیار مثبت است.” یعنی نگرش یا نظر او نسبت به زندگی مثبت است
احتمال
Lernen beginnen
• امکان • شانس • امکان‌پذیری • احتمال وقوع • احتمال‌پذیری • وضعیت ممکن • امکان‌سنجی
احتمال بارش باران در این منطقه زیاد است.” یعنی امکان بارش باران در این منطقه زیاد است
اعتقاد
Lernen beginnen
• باور • ایمان • عقیده • باورمندی • فکر • نظر • دیدگاه • تصور • عقیده‌داشتن
• “او به اعتقادات خود پایبند است.” یعنی او به باورها یا ایمان‌های خود وفادار است
انگیزه
Lernen beginnen
• محرک • دلیل • علت • انگیزش • مشوق • میل • آرزو • اشتیاق • خواسته
انگیزه او برای موفقیت، کمک به خانواده‌اش است.” یعنی دلیل یا محرک او برای موفقیت، کمک به خانواده‌اش است
برنامه‌ریزی”
Lernen beginnen
• طرح‌ریزی • تنظیم • برنامه‌سازی • سازمان‌دهی • پیش‌بینی • چیدمان • برنامه‌نویسی (در زمینه‌های کامپیوتری) • برنامه‌سازی
• “برنامه‌ریزی دقیق می‌تواند به شما کمک کند تا به اهداف خود برسید.” یعنی طرح‌ریزی دقیق می‌تواند به شما کمک کند تا به اهداف خود برسید
نگرش
Lernen beginnen
• دیدگاه • طرز فکر • نگاه • نظر • عقیده • روش تفکر • رویکرد • پندار • بینش
نگرش او به مسائل اجتماعی تغییر کرده است.” یعنی دیدگاه یا طرز فکر او در مورد مسائل اجتماعی تغییر کرده است
منجر
Lernen beginnen
• سبب • عامل • نتیجه‌دهنده • منتهی‌کننده • موجب • باعث • منتهی به
• “این تصمیم ممکن است به مشکلاتی منجر شود.” یعنی این تصمیم ممکن است سبب مشکلاتی شود
متحول
Lernen beginnen
• دگرگون • تغییر یافته • تحول یافته • نو شده • دگرشکل • تغییرکرده • تازه‌شده • بازسازی‌شده
زندگی او پس از مهاجرت متحول شد.” یعنی زندگی او پس از مهاجرت تغییرات اساسی پیدا کرد
ابتدا
Lernen beginnen
• آغاز • شروع • آغازین • نخستین • آغاز کار • شروع به کار • آغازین مرحله • در ابتدا
• “ابتدا باید برنامه‌ریزی دقیقی انجام دهید.” یعنی آغاز باید برنامه‌ریزی دقیقی انجام دهید
نظریات
Lernen beginnen
• دیدگاه‌ها • عقاید • تئوری‌ها • باورها • فرضیات • برداشت‌ها • تفکرات • تحلیل‌ها • تفاسیر
نظریات مختلفی در مورد این موضوع وجود دارد.” یعنی دیدگاه‌ها یا تئوری‌های مختلفی در مورد این موضوع
کمال
Lernen beginnen
• تمامیت • بهترین حالت • تمامیت • تام • رسیدن به حد نهایی • کمال‌گرایی • اکمال • تعالی • برتری
• “او در هنر به کمال رسیده است.” یعنی او در هنر به بهترین حالت یا بالاترین درجه دست یافته است
برنگیختن
Lernen beginnen
• تحریک کردن • به حرکت درآوردن • برانگیختن • به هیجان آوردن • انگیزه دادن • برانگیخت • تهییج کردن • برافروختن
• “این حادثه برنگیختن احساسات مردم را به دنبال داشت.” یعنی این حادثه تحریک یا برانگیخت احساسات مردم را به دنبال داشت
مطرح
Lernen beginnen
• شناخته‌شده • برجسته • قابل توجه • معروف • نمایان • برجسته‌شده • مطرح‌شده • مشهود • پرآوازه
این موضوع در جلسه به‌طور گسترده مطرح شد.” یعنی این موضوع در جلسه به‌طور قابل توجه و شناخته‌شده مورد بحث قرار گرفت
مطلب
Lernen beginnen
• موضوع • مقاله • نوشته • بحث • محتوا • منظور • نکته • بحث‌وگفتگو • جزئیات
• “مطلبی که در این کتاب آمده بسیار جالب است.” یعنی موضوع یا محتوای کتاب بسیار جالب است
جزئیات
Lernen beginnen
• دقایق • نکات • اطلاعات دقیق • ویژگی‌ها • ریزه‌کاری‌ها • جزئیات دقیق • جزئیات کوچک • بخش‌های کوچک
او تمام جزئیات پروژه را شرح داد.” یعنی او تمام نکات کوچک و دقیق پروژه را شرح داد
اقدامات
Lernen beginnen
• کارها • اقدامات اجرایی • تدابیر • عمل‌ها • فعالیت‌ها • عملکردها • اقدامات عملی • کارهای انجام‌شده • تدابیر عملی
اقدامات لازم برای بهبود وضعیت شروع شده است.” یعنی تدابیر یا کارهای عملی لازم برای بهبود وضعیت شروع شده است
خوش‌بین
Lernen beginnen
• امیدوار • خوش‌دل • خوش‌نظر • خوش‌باور • امیدوارانه • خوش‌خواه • خوش‌پندار
• “او همیشه به آینده خوش‌بین است.” یعنی او همیشه به آینده امیدوارانه نگاه می‌ک
جنبه
Lernen beginnen
• بُعد • ویژگی • وجه • جنبه‌ها • زاویه • بعد • ویژگی‌ها • لحاظ • منظر
• “او به جنبه‌های مختلف مشکل نگاه کرد.” یعنی او به ابعاد مختلف مشکل نگاه کرد
ویژگی
Lernen beginnen
• خصوصیت • خصوصیات • صفت • مشخصه • ویژگی‌ها • خصوصیت‌ها • ویژگی‌های خاص • صفت‌های متمایز
• “یکی از ویژگی‌های او صداقت است.” یعنی یکی از خصوصیات او صداقت است
محدود کردن
Lernen beginnen
• محدود ساختن • کاهش دادن • مهار کردن • محدود نمودن • محصور کردن • تحدید کردن • قیود گذاشتن • در چارچوب قرار دادن
• “او تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را محدود کند.” یعنی او تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را کاهش دهد یا در چارچوب خاصی قرار دهد
همچون
Lernen beginnen
• مانند • مشابه • نظیر • به مانند • مثل • همانند • چون • همان‌طور که
• “او همچون یک استاد ماهر عمل می‌کند.” یعنی او مانند یک استاد ماهر عمل می‌کند
هنگامی
Lernen beginnen
• وقتی • زمانی که • در زمانی که • در موقعی که • در وقت • در حالتی که
هنگامی که به خانه رسید، باران شروع به باریدن کرد.” یعنی وقتی به خانه رسید، باران شروع به باریدن کرد
اولویت
Lernen beginnen
• ترجیح • ارجحیت • تقدم • اهمیت بیشتر • پیش‌دستی • اولویت‌بندی • اولویت‌های کاری
سلامتی او اولویت اولش است.” یعنی سلامتی او تقدم یا ارجحیت بیشتری نسبت به مسائل دیگر دارد
هوش‌مندانه”
Lernen beginnen
• با درایت • عاقلانه • خردمندانه • با فکر • هوشمندانه • زیرکانه • با تدبیر • با حساب و کتاب
• “او تصمیمات هوش‌مندانه‌ای در این موقعیت گرفته است.” یعنی او تصمیمات عاقلانه یا با درایت در این موقعیت گرفته است
تردید
Lernen beginnen
• شک • دودلی • عدم اطمینان • دوگانگی • نگرانی • بی‌اعتمادی • سوال • تزلزل • شبهه
• “او در مورد تصمیمش تردید داشت.” یعنی او در مورد تصمیمش شک یا دودلی داشت. اگر بخوای معادل‌ها رو در زمینه‌های خاص مثل روان‌شناسی، فلسفی یا اجتماعی بررسی کنیم، خوشحال می‌شم کمک کنم
تکنیک
Lernen beginnen
• روش • شیوه • فن • راهکار • روش‌کار • تدبیر • رویکرد • استراتژی • طرز کار
• “او یک تکنیک خاص برای حل مسائل ریاضی دارد.” یعنی او یک روش خاص برای حل مسائل ریاضی دارد
راهکار
Lernen beginnen
• راه‌حل • تدبیر • شیوه • استراتژی • روش • طرح • پیشنهاد • تدبیر عملی • رویکرد
برای این مشکل، باید یک راهکار مناسب پیدا کنیم.” یعنی برای این مشکل، باید یک راه‌حل یا روش مناسب پیدا کنیم
مختصر
Lernen beginnen
• کوتاه • فشرده • خلاصه • اجمالی • چکیده • موجز • فشرده‌شده • اختصار یافته
• “او یک توضیح مختصر درباره پروژه داد.” یعنی او یک توضیح کوتاه یا خلاصه درباره پروژه داد
غیرقابل
Lernen beginnen
• غیرممکن • غیر ممکن • دست‌نیافتنی • غیرقابل انجام • غیرقابل پذیرش • غیرقابل قبول • غیرقابل تحقق • غیرقابل دسترسی
این کار غیرقابل انجام است.” یعنی این کار غیرممکن یا دست‌نیافتنی است
ارمغان
Lernen beginnen
• هدیه • بخشش • تحفه • پیشکش • نعمت • هدایای • ثمره • دستاورد
• “این کتاب ارمغان سال‌های تلاش اوست.” یعنی این کتاب دستاورد یا هدیه سال‌های تلاش اوست.
هماهنگ
Lernen beginnen
• منظم • هم‌راستا • سازگار • متوازن • هم‌سو • هماهنگ‌شده • هم‌آهنگ • هم‌زمان • هم‌جهت
آن‌ها با هم هماهنگ عمل کردند.” یعنی آن‌ها با هم سازگار یا هم‌راستا عمل کردند
چالش‌برانگیزترین
Lernen beginnen
• دشوارترین • سخت‌ترین • پیچیده‌ترین • مشکل‌ترین • مسئله‌سازترین • پیچیده‌ترین • پردردسرترین • مشکل‌آفرین‌ترین
این پروژه چالش‌برانگیزترین کاری است که تا به حال انجام داده‌ام.” یعنی این پروژه دشوارترین یا پیچیده‌ترین کاری است که تا به حال انجام داده‌ام
پایان‌ناپذیر
Lernen beginnen
• بی‌پایان • نامحدود • بی‌انتها • جاودان • نامتناهی • لایتناهی • بی‌وقفه • دائمی
• “امید او به موفقیت پایان‌ناپذیر است.” یعنی امید او به موفقیت بی‌پایان است
تفاسیر
Lernen beginnen
• تفسیرها • توضیحات • شرح‌ها • برداشت‌ها • تحلیل‌ها • شرح‌ و بسط‌ها • تعبیرها
تفاسیر مختلفی از این آیه وجود دارد.” یعنی توضیحات یا تعبیرهای مختلفی از این آیه وجود دارد
جرئت
Lernen beginnen
• شجاعت • شهامت • دلیری • جسارت • بی‌باکی • جرات • شجاعتی • جسور بودن
او جرئت مقابله با مشکلات را داشت.” یعنی او شجاعت یا شهامت مقابله با مشکلات را داشت.
استعداد
Lernen beginnen
• توانایی • قابلیت • لیاقت • شایستگی • ذوق • مهارت • قابلیت‌های ذاتی • هنر • هوش طبیعی
او استعداد زیادی در موسیقی دارد.” یعنی او توانایی یا قابلیت زیادی در موسیقی دارد
مواقع
Lernen beginnen
• زمان‌ها • لحظات • شرایط • فرصت‌ها • مواقع خاص • وضعیت‌ها • دوران‌ها
• “در مواقع سختی باید مقاوم بود.” یعنی در شرایط یا زمان‌های سختی باید مقاوم بود
همچون
Lernen beginnen
• مانند • مشابه • نظیر • به مانند • مثل • همانند • چون • همان‌طور که
• “او همچون یک استاد ماهر عمل می‌کند.” یعنی او مانند یک استاد ماهر عمل می‌کند
بکوشیم
Lernen beginnen
• تلاش کنیم • سعی کنیم • کوشش کنیم • زحمت بکشیم • همت کنیم • دست به کار شویم
بکوشیم تا به اهدافمان برسیم.” یعنی تلاش کنیم تا به اهدافمان برسیم
هجوم
Lernen beginnen
• یورش • حمله ناگهانی • هجوم آوردن • تعرض • تهاجم • فشار • تهاجم انبوه
“هجوم مردم به فروشگاه‌ها باعث شلوغی شد.” یعنی حمله یا یورش مردم به فروشگاه‌ها باعث شلوغی شد
می‌پردازیم
Lernen beginnen
• مشغول می‌شویم • اختصاص می‌دهیم • توجه می‌کنیم • کار می‌کنیم • به کاری پرداخته‌ایم • به موضوعی می‌پردازیم
• “در این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازیم.” یعنی در این مقاله توجه می‌کنیم یا به بررسی این موضوع اختصاص می‌دهیم
اختصاص
Lernen beginnen
• تخصیص • اختصاص دادن • تخصیص دادن • معین کردن • واگذاری • تخصیص یافتن • در اختیار گذاشتن • وقف کردن
• “این بودجه به پروژه‌های تحقیقاتی اختصاص می‌یابد.” یعنی این بودجه به پروژه‌های تحقیقاتی تخصیص داده می‌شود
طراوت
Lernen beginnen
• شادابی • تازگی • زندگی • سرزندگی • نرمی • رونق • نشاط • طراوت‌بخشی
طراوت این گل‌ها فضا را پر کرده است.” یعنی شادابی این گل‌ها فضا را پر کرده است
فرسودگی
Lernen beginnen
• کهنگی • آسیب‌دیدگی • فرسایش • ضعف • تحلیل رفتگی • نابودی • خراب شدن • پیر شدن
فرسودگی تجهیزات باعث کاهش کارایی آن‌ها شده است.” یعنی آسیب‌دیدگی یا کاهش کیفیت تجهیزات باعث کاهش کارایی آن‌ها شده است
تجدید قوای
Lernen beginnen
• استراحت • بازسازی انرژی • بازیابی نیرو • تقویت • تجدید انرژی • احیای نیرو • بازتوانی • استراحت و بازیابی
پس از یک روز سخت، نیاز به تجدید قوا دارم.” یعنی پس از یک روز سخت، نیاز به استراحت یا بازیابی انرژی دارم

Sie müssen eingeloggt sein, um einen Kommentar zu schreiben.